رستم و بهرام را بهم چه مصاف است


رستم و بهرام را بهم چه مصاف است

رستم و بهرام را بهم چه مصاف است


رستم و بهرام را بهم چه مصاف است

رستم و بهرام را بهم چه مصاف است


این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است

این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
از پی یک صره ای ز سیم و زر زرد
از پی یک صره ای ز سیم و زر زرد
از پی یک صره ای ز سیم و زر زرد
از پی یک صره ای ز سیم و زر زرد
از پی یک صره ای ز سیم و زر زرد
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
آب زدند آسیای کام ز کینه
آب زدند آسیای کام ز کینه
آب زدند آسیای کام ز کینه
آب زدند آسیای کام ز کینه
آب زدند آسیای کام ز کینه
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو دلی می کنند بر سر خاتم
دیو دلی می کنند بر سر خاتم
دیو دلی می کنند بر سر خاتم
دیو دلی می کنند بر سر خاتم
دیو دلی می کنند بر سر خاتم
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
تاج سر خاندان عبد مناف است
تاج سر خاندان عبد مناف است
تاج سر خاندان عبد مناف است
تاج سر خاندان عبد مناف است
تاج سر خاندان عبد مناف است
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
معجز داود بین که آهن باف است
معجز داود بین که آهن باف است
معجز داود بین که آهن باف است
معجز داود بین که آهن باف است
معجز داود بین که آهن باف است